و همینطور آریا و کاتلین

ساخت وبلاگ
می‌دونی، تصوری که من از خودم داشتم، اینه که در مقابل ضربه‌ها، فرد مقاومیم. یعنی خب، من یک دختر بودم در قدم اول. از نظر برخی افراد من هوش کافی ندارم به خاطر دختر بودن، و در قدم دوم تمام چیزهای ظاهری بو و همینطور آریا و کاتلین...
ما را در سایت و همینطور آریا و کاتلین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0bluefairy1 بازدید : 193 تاريخ : پنجشنبه 22 خرداد 1399 ساعت: 12:36

من دوست دارم از روزهام بگم. دوست دارم بگم امشب خیلی گریه کردم، چون حس می‌کردم که انگار نباید کلا وجود داشته باشم. انگار که خواسته‌شده نیستم. همین‌طوری گریه می‌کردم و می‌دونی، ریشه‌های افسردگی هنوز توی و همینطور آریا و کاتلین...
ما را در سایت و همینطور آریا و کاتلین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0bluefairy1 بازدید : 198 تاريخ : پنجشنبه 22 خرداد 1399 ساعت: 12:36

از اون‌جایی که برنامه‌ام برای سال جدید این‌جاست، بذارید بگم که چطوری می‌گذره. و بیش‌تر به خاطر می‌نویسم که ذهن خودم خالی بشه.  آرمینا یک هشتگ داره توی Flares به اسم «یک قدم جلوتر» که من عمیقا ازش خوشم و همینطور آریا و کاتلین...
ما را در سایت و همینطور آریا و کاتلین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0bluefairy1 بازدید : 195 تاريخ : پنجشنبه 22 خرداد 1399 ساعت: 12:36

یک تی‌شرتش رو برای خودم برداشتم، که خاکستری تیره است، و روش بزرگ نوشته ROCK. بهم میاد، و قرار شد که وقت‌هایی که قراره محکم و قوی باشم، بپوشمش. الان هم پوشیدمش، چون امشب می‌ترسیدم، و غمگین بودم. قبل از و همینطور آریا و کاتلین...
ما را در سایت و همینطور آریا و کاتلین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0bluefairy1 بازدید : 183 تاريخ : پنجشنبه 22 خرداد 1399 ساعت: 12:36

راستش واقعا می‌ترسم. از ته دلم. احساس می‌کنم که در حالی که من دارم پایه‌های رشته‌ام رو یاد می‌گیرم، همکلاسی‌هام در حال جابه‌جا کردن مرزهای علمند. این چند روز درست نخوندم. صبح‌ها که بلند می‌شم، این‌قدر و همینطور آریا و کاتلین...
ما را در سایت و همینطور آریا و کاتلین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0bluefairy1 بازدید : 186 تاريخ : پنجشنبه 22 خرداد 1399 ساعت: 12:36

دیشب که داشتم هاردم رو مرتب می‌کردم، به فرم انتخاب رشته‌ام رسیدم. اولویت اولش رشته‌ی الانم بود، اولویت آخرش هم پزشکی بیرجند. مامان و بابام راضی نمی‌شدند که من دیگه ته تهش پزشکی مشهد قبول می‌شم، و مجبو و همینطور آریا و کاتلین...
ما را در سایت و همینطور آریا و کاتلین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0bluefairy1 بازدید : 178 تاريخ : پنجشنبه 22 خرداد 1399 ساعت: 12:36

بعضی اوقات واقعا می‌خوام به صبا بگم که تا وقتی که من هستم، نمی‌ذارم که چیزی عذابش بده. این که هر چیزی هم بشه، همیشه من پشتشم. همیشه مواظبشم. ولی نه از خودم مطمئنم، نه از آینده. و امیدوارم که یک روز بتونم بالاخره این رو بهش بگم.

و همینطور آریا و کاتلین...
ما را در سایت و همینطور آریا و کاتلین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0bluefairy1 بازدید : 186 تاريخ : پنجشنبه 22 خرداد 1399 ساعت: 12:36

می‌دونی، تا حالا خیلی پیش نیومده که با کسی که وضعیتش مثل منه، راجع به نوشتن صحبت کنم. منظورم کسیه که بنویسه، و نوشتن جزء مهمی از زندگی‌ش باشه، ولی مثلا نویسنده نباشه. نمی‌دونم بقیه چه حسی راجع به این و همینطور آریا و کاتلین...
ما را در سایت و همینطور آریا و کاتلین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0bluefairy1 بازدید : 170 تاريخ : پنجشنبه 22 خرداد 1399 ساعت: 12:36

قبلا عصبانی نمی‌شدم. شاید فقط یادم نمیاد البته. ولی مثلا ماه‌ها می‌گذشت و مثلا بعد از چند ماه هم فقط صبا می‌تونست آرامشم رو ازم بگیره. ولی الان خیلی زود عصبانی می‌شم. امشب از شدت عصبانیت می‌خواستم گری و همینطور آریا و کاتلین...
ما را در سایت و همینطور آریا و کاتلین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0bluefairy1 بازدید : 177 تاريخ : پنجشنبه 22 خرداد 1399 ساعت: 12:36

فکر کنم دو شب پیش بود که خواب دیدم برای یک مسابقه یا یک چیز هیجان‌انگیز کلا، رفتم آمریکا (تازه با پگاه) و بعد از این که چیز هیجان‌انگیز تموم شده بود، سه روز به بلیط برگشتمون مونده بود، و من می‌خواستم و همینطور آریا و کاتلین...
ما را در سایت و همینطور آریا و کاتلین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0bluefairy1 بازدید : 186 تاريخ : پنجشنبه 22 خرداد 1399 ساعت: 12:36